اگر روزی ...
اگر روزی...
اگر روزی
هوایِ گریه کردن بر دلت آمد،
برایم زنگ زن آن دم.
نمی گویم تو را پر خنده می سازم،
فقط یارایِ آن دارم
کنارت گریه آغازم.
اگر روزی بخواهی
دور گردی از گرفتاری و بگریزی،
برایم زنگ زن باری.
نمی گویم که خواهم خواست بر گردی،
فقط یارایِ آن دارم
به همراهِ تو بگریزم.
اگر روزی
نخواهی گوش بر حرفِ کسی داری،
بدان قولم: سخن هرگز نمی گویم.
فقط روزی اگر زنگی زنی
پاسخ نگیری تو،
شتابان سویِ من باز آ
یقین باشد نیازِ دیدنت دارم.
مترجم: عبداله باقری حمیدی